ظهر، آفتاب، آشپزخانه را بغل گرفته بود. خودم را میان آغوششان جا کردم. گرماى مطبوعى پوستم را نوازش مى کرد. ذهن شلوغم آرام نمى گرفت.
آدم گاهى چقدر خسته مى شود و من در آن گاهى ها بودم...
برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 144 تاريخ : جمعه 22 دی 1396 ساعت: 21:18