نمیدانم چند بار این رویا را دیدهام، شاید هم فقط یک بار اما چنان ملموس و عمیق که گاهی دچار تردید میشوم که واقعاً خوابی شیرین بوده و یا حقیقت داشته است.
خودم را میدیدم که در حال دویدن هستم یا راه میروم اما سریع و با قدمهایی بلند انگار بخواهم از روی جوی آبی بپرم بیآنکه قطرهای پاهایم را خیس کند.
قدم برمیدارم، یکی، دو تا، سه تا و ناگهان جاذبه کمرنگ میشود و من از زمین فاصله میگیرم. بدنم به حالت افقی موازی سایهام میشود و دستانم درست مانند پرندهای که خود را به باد میسپارد کشیده میشوند دو سوی بدنم.
پایین میآیم و باز قدمهای بلند و باز پریدن و چقدر قنج میرود دلم. تنها سه یا چهار متر از زمین فاصله میگیرم و همین داستان تکرار میشود و شاید از خواب بیدار میشوم.
یادم میآید روزی چنان درگیر این توهم بودم که در خیابان شروع کردم به بلند بلند قدم برداشتن اما جاذبه پیروز ماجرا بود.
حالا که این کلمات را ثبت میکنم در آغوش تب و سرمایی ناخوشایند پیچیدهام و صدای بهم خوردن دندانهایم و دردی که در استخوانهایم جذر و مد دارد چشمانم را نمدار میکند.
سویههای متراکم افکارم را جمع میکنم به سمت همان داستان و ...
محمدجواد ظریف...برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 19